ما با ولایت زنده ایم یا ولایت با ما؟

 

یکی از مهم ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی زنده شدن اصول و بنیادهای دین اسلام بالاخص در بعد سیاسی اسلام و اصل بنیادین ولایت فقیه و برپایی حکومت اسلامی است. ولایت فقیه به فرموده حضرت روح الله امتداد راه انبیا و امامان معصوم و همان ولایت رسول الله است. بر همین اساس کسانی که ارزش این اصل را به درستی درک کردند با جان و دل از آن حمایت نمودند که نمونه بارزش شهدای گرانقدر ما در هشت سال دفاع مقدس هستند. شما وصیتنامه ای از یکی از شهدا نمیبینید که در آن مردم را به پیروی از ولایت فقیه و حمایت از آن سفارش نکرده باشد. دشمنان هم این مهم را به خوبی دریافته اند و شما میبینید که تمام هم و غم و نیرو و امکانات و سرمایه های مادی و فکری خودشون رو برای ضربه زدن به این اصل اصیل بسیج کرده اند و آخرین هجمه آنها را در قضیه فتنه 88 به وضوح همه دیدیم.

 

نخبگان سیاسی هم با توجه به علاقه زیاد مردم نسبت به ولایت فقیه همیشه  و حتی گاهی برای حفظ ظاهر هم  که شده دم از ولایت فقیه زده اند و میزنند مخصوصا در برهه های خاصی مانند انتخابات. در مجلس هفتم و مخصوصا در مجلس هشتم دیدیم که بسیاری از مدعیان پر سر و صدا هم در امتحان های متعدد مردود شدند.

 

در مجلس هفتم در قضیه انتخابات ریاست جمهوری نهم خیلی از نماینده ها با اینکه دیدن شاخص هایی که حضرت آقا ترسیم کردن به هیچ وجه بر اشخاصی مانند هاشمی و معین و کروبی نمیخوره باز هم تمام قد از این افراد حمایت کردند. آقایان اکبر و احمد ناطق رسما نیروهاشون در مازندران رو دو قسمت کرده بودن و از چهار موتورشون سه تاش برای هاشمی کار میکرد و یک موتور نیمه جان برای لاریجانی. آیا آقای اکبر ناطق که مدعی هستن از اعضای اصلی بیت آقا هستن نمیدونستن که شاخص های های آقا بر هاشمی منطبق نیست؟ پس چرا ازش حمایت کرد؟در ماجرای انتخاب وزرا و در موضوعات مختلف با توجه به تاکیدات مکرر حضرت آقا بر مدارا با دولت خیلی جاها این اتفاق نیفتاد. (البته من در اینجا نمیخوام خطاهای فاحش و بعضا غیر قابل جبران دولت را نادیده بگیرم) . در انتخابات ریاست جمهوری دهم در سال 88 هم اوج نمایش ولایت پذیری نمایندگان به اصطلاح اصولگرا بود. با وجود اظهار نظرهای ساختارشکنانه و ضد انقلابی میر یزید باز هم از او حمایت کردند. بعد از انتخابات هم با چشم خودشون میدیدن که آمریکا و اسراییل بهایی ها منافقان سلطنت طلبها رقاصه های فراری همه دارن از فتنه سبز حمایت میکنن ولی باز هم دست از حمایت از فتنه نکشیدند. آقا این همه صحبت و تاکید کردن که نخبگان سکوت نکنند اعلام موضع کنند و به مردم بصیرت بدن باز آقایان با سکوت و گاهی صحبت در خفا رسما از فتنه گران حمایت کردند نمونه اش رو تو پست قبلی نوشتم که احمد ناطق از مبلغان میخواد که به سیاست کار نداشته باشند. چه زمانی؟ در نقطه اوج فتنه اواسط تابستان 88. آقای احمد ناطق که خودش رو اصولگرای اصیل و پدر پارلمان و نخبه سیاسی و پیرو ولایت فقیه میدونه  چرا سکوت کرد و هیچ کس یک کلمه در محکوم کردن فتنه و سران فتنه ازشون حرفی نشنید؟ جالبه که در طول دوران فتنه آقایان ، «ادعای» مطیع ولایت فقیه بودن رو هم دیگه مطرح نکردن! در عوض به محض اینکه دولت مرتکب اشتباه شد و دستور آقا را اجرا نکرد و قضیه رسانه ای شد (و صد البته این کار یک کار بسیار غلط و اشتباهی ایدئولوژِیک و غیر قابل گذشت بود) همین آقای ناطق که از فتنه (که هدف آن ضربه زدن به ولایت فقیه و شخص حضرت آقا بود) حمایت میکرد در یک چرخش 180 درجه ای و کاملا استراتژِیک و مردم فریبانه بنری بزرگ به سر در دفترش در نور میزنه که :

 

   

احمد ناطق عبدالوحید فیاضی نور محمودآباد انتخابات مجلس

 

و حالا این ها خودشون رو تنها حامی واقعی ولایت فقیه و بقیه رو دروغگو میدونن. یکی نیس به آقایان بگه آخه خداوکیلی پیروی از ولایت فقیه با جلسه گذاشتن با سران فتنه و حتی جلسه با ع.ع ( کسی که به جرم جاسوسی به زندان محکوم شده بود) سازگاری داره؟ آقای ناطق بارها در سخنرانیهاشون گفتن اولین مقلد امام در مازندران من بودم. من مسول حفاظت از امام بودم. من تو پانزده خرداد و ... فلان و بهمان کردم من این کارو کردم من اون کارو کردم و در حقیقت طوری صحبت میکنه که انگار این انقلاب و نظام ولایت فقیه مدیون ایشونه!به عبارت دیگه شعار حقیقی دقیق ایشون و همفکرانشون اینه «ولایت با ما زنده است!»