به نام خداوند دوستدار راستگویان
جناب آقای ناطق تو سایتشون مواردی رو به عنوان عملکرد خودشون مطرح کرده . خدا وکیلی اگه هر سال فقط یک کار انجام میداد الان باید لیستش حدودا سی تایی بود نه بیست و دو تایی. بگذریم... من اینجا در مورد بعضی از اونا توضیحاتی میدم. اگه شما هم مواردی دارین که فکر میکنین مرتبط با این قضیه هست برام بفرستید.
1.گفتن محمودآباد رو شهرستان کردم
باید بگم ما قانونی داریم به نام تقسیمات کشوری و مجموعه ای هم تو وزارت کشور مامور رسیدگی به این موضوعات هستن. بر اساس مشخصه هایی مثل جمعیت وسعت فرهنگ و ... تغییر و تبدیلها رو انجام میدن. البته ممکنه ایشون پیگیریهایی انجام داده باشه. اصلا من میگم فرض کنیم آقای ناطق یک تنه محمودآباد رو شهرستان کرده. سوال اساسی اینجاست که آیا شهرستان شدن هدف نهاییه یا این امر راهیه برای آوردن زیرساخت های زیربنایی ساسی اجتماعیی اقتصادی فرهنگی و .. به منطقه برای خدمت رسانی بهتر به مردم منطقه؟ ظاهرا ایشون بر این عقیده هستن که شهرستان شدن خودش هدفه. باید پرسید این شهرستان امکانات نمیخواد؟ آب نمیخواد؟ بیمارستان نمیخواد؟مجتمع فرهنگی نمیخواد؟ مکان مناسب برای تفریح و سرگرمی خانواده ها نمیخواد؟
مردم محمودآباد تا کی باید آب آلوده و مملو از املاح و آهک رو بخورن؟آیا این شهر یه تصفیه خونه کوچیک نمیخواد؟ مهم تر از همه چرا مردم باید برای کوچک ترین و ساده ترین بیماری عزیزانشون رو به سختی ببرن آمل یا ساری یا هرجای دیگه؟ آیا محمودآباد بیمارستان نمیخواد؟ بیست ساله تابلوی بیمارستان شهید ناطق وسط بلواره اما اثری از خود بیمارستان نیست . سال قبل هم که با کلی سر و صدا مثلا افتتاح شد. حالا ایشون بیاد تو عملکردش بنویسه تامین بودجه سالیانه بیمارستان محمودآباد!! آقای ناطق! اگه میتونستی بیمارستان بسازی چرا بیست سال طول کشیده اگرم نمیتونستی چرا تابلو شو بر نداشتی و هر دوره موقع انتخابات وعده میدادی که بزودی...؟
بیمارستان نور هم که خودش داستان پر دردی داره. خیلی از مردم نور خاطرات تلخی از این بیمارستان دارن. خیلیها عزیزانشون رو به خاطر یه بیماری یا حادثه ساده عمودی آوردن و افقی بردن. طوری که معروف شده به کشتارگاه. دیگه کسی جرات نمیکنه مریضشو ببره اونجا. سالهای سال هیچ تکونی نخورد نه از نطر فضای ساختمانی نه امکانات پزشکی نه حتی نیروی انسانی مجرب. هییییییچ. بعد از مدت ها یه بنده خدای خیری پیدا شده یه دستی به سر و گوش این بیمارستان بکشه که ... بگذریم که همینم بعضیا میخوان به اسم خودشون تموم کنن.
2.گفتن مراکز دانشگاهی آزاد پیام نور غیر انتفاعی و ... در نور و محمودآباد ایجاد کردم.
الان دیگه هر آدم کم سواد و حتی بیسوادی که سال تا سال نه تلویزیون ببینه نه روزنامه و نه هیچی دیگه میدونه که دانشگاه آزاد دیگه توی یالقوزآباد سفلی و علیا و حتی وسطی هم شعبه داره! چه برسه به نور و محمودآباد. یادتون هست حدود ده دوازده سال پیش یه طنزی شبکه یک میذاشت که چند تا عروسک شبیه به شخصیتهای مختلف میومدن برنامه اجرا میکردن مثل لاریجانی(رییس وقت صداوسیما) غرضی(وزیر وقت مخابرات) جاسبی و ...؟ اونجا اسم آقای لاریجانی آقای شبکه گستر بود و اسم جاسبی هم آقای دانشگاه گستر! یادتون اومد؟ دانشگاه آزاد هر جا ببینه میتونه چندتا دانشجو جذب کنه شعبه میزنه. پس ربطی به ایشون نداره .
حالا ممکنه آقای ناطق بگن من دانشگاه آزاد نور رو توسعه دادم که در اینجا باید بگم اولا ظاهرا برای مراکز دانشگاه آزاد برای ساخت و ساز از تهران بودجه میاد ولی از لحاظ امور جاری و پرداخت حقوق پرسنل و ... خودگردان هستن. دوم اینکه اگه بر فرض از تهران هم بودجه نیاد خوشون به اندازه کافی و وافی از مردم بدبخت پول میگیرن که بتونن حداقل 5 برابر حالاشون توسعه پیدا کنن و ساختمون بسازن. حالا این پولها کجا هزینه میشه بماند. یک نمونه اش همین فتنه 88. به من ریطی نداره ولی بالاخره انتخابات هزینه داره دیگه!! نکته سوم : اگه آقای ناطق میتونه دانشگاه آزاد رو توسعه بده چرا داشگاه آزاد محمودآباد رو توسعه نمیده که چند ساله حدود دوهزار دانشجوی بیچارش دارن تو یه خونه ویلایی کوچولو درس میخونن؟
دانشگاه پیام نور هم به همین صورت. لازمه بگم که کلا سیاست دولت در سالهای اخیر این بود که هر جوانی که بخواد وارد دانشگاه بشه بتونه و ما دیگه چیزی به نام پشت کنکوری تداشته باشیم. یعنی به تعداد متقاضی ظرفیت وجود داشته باشه و رقابت فقط بر سر دانشگاه باشه. برای همین دانشگاه پیام نور و موسسات غیرانتتفاعی در سراسر کشور به سرعت زیاد شدن. این سیاست کلی نظام بود و به شخص خاصی ربط نداشت که به یک شهر بیاورد یا نیاورد.
و اما در مورد موسسات غیر انتفاعی که ادعای اصلی آقای ناطقه. دولت بخش قابل توجهی از امور مربوط به آموزش عالی رو در راستای سیاستی که بالاتر گفتم به عهده بخشهای متخصص غیر دولتی گذاشت. یعنی طبق قانون تعداد مشخصی از اعضای هیات علمی دانشگاه های دولتی به علاوه یک روحانی سرشناس محلی میتونن درخواست تاسیس دانشگاه غیرانتفاعی به وزارت علوم بدن. الان حدود 380 دانشگاه غیرانتفاعی تو کشور داریم که حدود 45 تای اون تو مازندرانه . البته تو مازندران اینقدر زیاد شده که دیگه مجوز نمیدن میگن اشباع شده. پس یعنی همه این سیصد و هشتاد موسسه رو نماینده ها درست کردن؟ نه. اتفاقا آقای ناطق و اعوان و انصارشون در موارد بسیاری در روند تاسیس و ادامه فعالیت بعضی دانشگاه های غیرانتفاعی اخلال هم ایجاد کردن که شاید در آینده مواردی رو بگم.
آقای ناطق فقط و فقط در آوردن یک دانشگاه به نور نقش داشت که اونم موفق نشد. دانشگاه علم و صنعت. که ظاهرا یک تابلو داره و چند تا پلاکارد تبریک و تسلیت که تو مناسبتها به نام روابط عمومی دانشگاه علم و صنعت نصب میشه!
3.پیگیری و احداث دانشگاه بین المللی! نور و محمودآباد
چی بگم؟ اصلا چی میتونم بگم؟ ما که نه چیزی دیدیم و نه چیزی شنیدیم. شما اگه خبری دارید منم خبردار کنید. یحتمل این هم از همون دست کارهای آقای ناطقه که ایشون در این زمینه فوق تخصص دارن! یه حرفی رو در مواقع خاص مطرح میکنن بعد به سزعت تابلوی چهل و هشت متریش رو علم میکنن (که مثلا محل احداث پروژه عظیم فلان) بعد با کلی سر و صدا و برو و بیا کلنگشو میزنن و بعدش د برو که رفتی تا چهار سال بعد موقع انتخابات دوباره همین آش و همین کاسه. این نکته رو محمودآبادی ها خوب درک میکنن. همون قصه ی پر غصه بیمارستان شهید ناطق نوری.
4.استقلال ادارات
فقط دو نمونه میگم و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
اول: همه میدونیم که اکتر جمعیت شهرستان نور جمعیت روستاییه و تعداد این روستاها هم بسیار زیاده. بخش قابل توجهی از راه های دسترسی به این روستاها هم از مناطق کوهستانی و صعب العبور میگذره و در فصل زمستان با بارش برف بالکل غیر قابل استفده میشه. نمونه بارزش مسیر سیاه سنگ به بلده. با این اوصاف شهرستان نور بعد از گذشت پنجاه و پنج سال(بله. درست شنیدید . پنجاه و پنج سال) از تبدیل شدنش به شهرستان هنوز که هنوزه اداره راه نداره.
دوم: شهرستان نور با وجود داشتن تعاونی های متعدد شیلات و ماهیگیری و استخرهای فراوان پرورش ماهی هنوز متاسفانه اداره شیلات نداره و مردم باید به آمل مراجعه کنن.آملی که یک سوم نور هم تعاونی شیلات نداره.
در آینده موارد دیگری رو خواهم گفت.
5.آزاد کردن زمین های ساحلی وزارت مسکن و وزارت کشاورزی
همه مردم مازندران میدونن که آزادسازی ساحل از مهم ترین و اولیت تصمصماتی بود که دولت احمدی نژاد در دور اول سفر استانی به مازندران تصویب کرد.(برای این میگم همه میدونن چون بسته بودن ساحل به جز چند نقطه خاص و کوچک و عدم امکان استفاده از ساحل از مشکلات اسای مردم بومی و مسافران بود و مردم استقبال خوبی از تصویب این طرح کردند) بنابراین این یک مصوبه دولتی و لازم اللجرا برای همه دستگاه های دولتی بود و متولی اون هم فرمانداریها به عنوان نماینده دولت در شهرستانها بودن و هیچ ارتباطی به مجلس یا نماینده ها نداشت البته راستشو بخواهید در بعضی مناطق خیلی هم ارتباط داشت! فکر میکنید دولت چرا زورش به بعضی شهرک های توریستی خصوصی نرسیده؟ آقای ناطق اگه راست میگه ساحل شهرک نارنجستان و هتل آریان رو آزاد کنه. ما شنیدیم بعضی از این شهرکها ساحل رو آزاد که نکردن هیچ بلکه برای خودشون اسکله هم زدن. به عبارتی تو دریا پیش روی کردن، عقب نشینی پیشکش!
راستی میگم آقای ناطق! چطوره عقب نشینی رو از اون سه چهار تای ویلای محقرخودتون شروع کنید ها؟
خسته که نشدید؟
برای رفع خستگی یه صلوات بفرست وبقیه شو بخون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
6. قرار دادن پارک جنگلی نور ، لاویج، رویان و... به عنوان قطب گردشگری
احتمالا جناب ناطق در ذهن شریفشان این مناطق رو به عنوان قطب!! گردشگری قرار دادن و در بهترین حالت احتمالا توی دفترچه یادداشتشون! نا گفته نماند این مناطق به شدت استعداد تبدیل به قطب گردشگری رو دارن ولی به شرطها و شروطها.به شزط وجود امکانات و رسیدگی به اونها.مردم هم بنده های خدا با همین امکانات نداشته دارن سر میکنن. پارک جنگلی نور با مساحتی حدود 3800 هکنار بزرگترین پارگ جنگلی خاور میانه محسوب میشه و گونه های گیاهی و جانوری متعددی هم داره. اما خودتون قضاوت کنید. من که بیست و هفت سالمه از وقتی یادمه یعنی حداقل بیست سال هنوز آسفالتش همونه. خیابوناش خط کشی نشده جدول کشی نشده. جوب آب نداره عوضش کنار خیابونش یه خندق ذاره پر خار و خاشاک و احیانا لجن. سرویس بهداشتیش قدیمی و خراب و کثیفه. امکانات بازی و سرگرمیش(تاب و سرسره و زمین بازی) مال همون پنج شش سالگی ماهاست که گاهی میومدیم بازی میکردیم.درخت کاری و گل کاری هم که قربونش برم. لااقل درختای وسط بلوارو هرس نمیکنن. مسجدش هم که آدم رغبت نمیکنه بره توش ترجیح میده روی علفها نماز بخونه.حتی از یکی از متدینین شنیدم که به خاطر بی در و پیکر بودن مسجد یه سگ رو تو مسجد دیده. خوانندگان محترم دقت کنید که اونجا نمازخونه نیست، مسجده . شیرهای آب و صندلی ها هم ده تا در میون قابل استفادس.فقط یه زحمت عظیمی کشیده شده طی این سی سال و بعضی آلاچیق هارو یکی دو سال پیش رنگ کردن. وای جدا خسته نباشید از این همه کار. یه کم به فکر سلامتیتون باشید. آخه چقد کار؟
خدا وکیلی به همچین پارکی با این همه امکانات فوق تصور میشه گفت قطب گردشگری؟ شما بگید.
7. احداث بزرگراه جدید نور _ تهران
از اونجایی که نزدیکترین مسیر از نور به تهران مسیر مسیر بلده تازه اونم از طرق هوایی یا زیر زمینیه پس این ادعای جناب ناطق از دو حال خارج نیست:
اول اینکه منظورش اینه که منوریل نور تهران رو احداث کردم (صدای تشویق بی امان حضار : بابا تو دیگه کی هستی بابا تو دیگه کی هستی)
حالت دوم هم اینه که مظورش این بوده که من متروی نور تهران رو احداث کردم (صدا از کسی درنمیاد چون همه چارشاخ موندن از این همه توانایی!)
البته حالت سومی رو هم میشه تصور کرد. بالاخره رفت و آمد و نشست و برخاست با بعضیها (اصلا منظورم مشایی نیست ها) یه خاصیت هایی داره (گفتم که منظورم مشایی نیست) مثلا یه وردی بخونن و از نور برن تهران یا از تهران بیان نور (ای بابا چندبار بگم منظورم مشایی نیست گیر ندید دیگه)به قول سعدی کمال همنشین در من اثر کرد ، وگر نه من همان خاکم که هستم!
آهان ! حالت چارمش هم یادم اومد: اینکه وقتی شما از نور حرکت میکنید میرید آمل و از هراز میرید تهران یا میرید چالوس و از کندوان میرید تهران بالاخره از نور راه افتادید دیگه پس در حقیقت آقای نماینده محبوووووب و محجووووب مادام العمر ما دوتا بزرگراه نور_تهران ساخته ولی چالوسیها و آملیها به اسم خودشون تموم کردن. ای آدم بدا!
8. آسفالت و تعریض جاده دوآب بلده
آخرین باری که من از بلده به هراز رفتم یعنی اواخر تیرماه همین امسال آسفالتش بدک نبود ولی چیزی به نام تعریض من ندیدم. حتی چند جا وقتی کامیون از کنارم رد میشد باید یه طرف ماشینو مینداختم تو شونه خاکی که بعضی جاها همچین چیزی هم وجود نداشت. سر یه پیچ هم که یه اتوبوس داشت میومد من تقریبا ایستادم تا اون رد بشه. فکرشو بکنید قبلا چقدر باریک بوده که حالا که آقای ناطق زحمت کشیدن تعریضش کردن اینجوریه. فکر کنم قبلا باید هماهنگ میکردی از دوآب ماشینی نیاد تا تو از بلده راه بیفتی بری آونجا وگرنه یا تو یا ماشین روبه رویی باید کل مسیر رو دنده عقب میگرفتی. وای فکرشو بکن. عجب سوژه خنده ای بود.
اما از اون طرف یعنی پل زنگوله به بلده. حدود پنج شیش سال پیش که من از پل زنگوله میومدم به بلده دیدم جاده اش تاره آسفالت شده. خوشحال و خندان میومدیم و به به و چه چه میکردیم و از داشتن چنین نماینده زحمتکشی چیز کیف بودیم که رسیدیم به روستای دیکتات... ببخشید، نماینده پرور اوزکلا که من و همراهان ییهو تعجبیدیم یعنی تعجب کردیم چرا که آسفالت تازه ، دقیقا میپیچید و میرفت اوزکلا یعنی اگه جاده رو بلد نبودی به جای بلده ناخودآگاه میرفتی اوزکلا یعنی توفیق جبری یعنی زیارت اجباری یعنی... . البته ان شاءالله راننده بلدوزر یا مهندس مربوطه به جاده آشنا نبودن و فکر کردن بلده این وریه ! نگو اون وریه!!
9.کمک به تاسیس شهرداری ایزدشهر، سرخرود ، بلده و...
من نمیدونم چرا حضرت ناطق فکر میکنه کار خیلی شاقی کرده یا مثلا بر سر مردم منت گذاشته و لطف کرده و برای ایزدشهر و سرخرود و بلده و ...(هلاک این وغیره تم!) شهرداری تاسیسیده!
پدر من، ببخشید، جد بزرگوار من ! نور پنجاه و پنج سال پیش شهرستان شده. میخواستی هنوزم اینجاها شهرداری نداشته باشن. نه خداوکیلی توقع داشتی هنوزم بلده تحت پوشش شهرداری نور باشه؟ یا سرخرود به این بزرگی و این همه جمعیت هنوزم شهرداری نداشته باشه؟ اینها جزو واجبات و بدیهیاته که باید انجام میدادید. این اظهار فضل آقای ناطق دقیقا مثل این میمونه که یه آدمی هر شب بیاد با کلی فیس و افاده پز بده و گزارش کار بده که بله من امروز با زحمات طاقت فرسا و به عشق شما مردم شصت و دو هزار و چهارصد و بیست نه مرتبه نفس کشدم!! بابا مرد حسابی تو باید نفس بکش دست خودت نیست. آقای نماینده تو باید این کارها رو میکردی.منتی سر مردم نداری. چیزی بیش از وظیفه ات انجام ندادی که حالا اینها رو تو بوق و کرنا کردی. البته حق داری. آدمی که توی هفت و نیم دوره نمایندگی مردم هیچ کار قابل عرضی نکرده باشه مجبوره نفس کشیدن هاشو به اسم عملکردش جار بزنه دیگه.